دختر وپسر مامان

من خیلی خسته ام

    سلام مامانای مهربون خیلی وقت بود که از نی نی وبلاگ دور بودم و سر گرم بچه هام. حالا دیگه پسرم یک سال و پنج ماهه شده و دخترم هم سرش با درس و مدرسه کلاس اول گرمه. من واقعا به کمکتون نیاز دارم احساس پوچی می کنم به نظرم هیچ کار به درد بخوری انجام نمی دهم . باورتون نمیشه حتی بعضی شب ها که مثلا می خوابم دیگه دوست ندارم صبح بیدار شم تا روزی به شدت تکراری را از سر بگیرم. لطفا به من نگید که تو بزرگترین کار را می کنی که بچه هات رو بزرگ می کنی . به نظرم این احساس پوچی روی بزرگ کردن بچه هام هم روز به روز داره اثر بیشتری میذاره و واقعیت اینه که توی خونمون خوشحالی واقعی وجود نداره و من به شدت از این موضوع رنج می...
12 آذر 1392

اولین مطلب وبلاگ

سلام به همه مامانا من یه مامان تنهام شاید به خودتون بگید چه مامان بدی اما من با وجود داشتن دو تا بچه همیشه احساس تنهایی میکنم نمی دونم نظر شما چیه اما وقتی این مطلب رو په همسرم می گم اون میگه تو دو تا بچه داری همیشه با همید اما به نظر من هر چیزی جای خودش . من دوست دارم بعضی اوقات کسی باشد که بهش زنگ بزنم باهاش قرار بذارم بریم خرید وقتی دلم گرفت باهاش درد دل کنم اما متاسفانه چنین کسی برای من وجود ندارد اگر این حرف ها را به همسرم بگویم او میگوید دلت خوشه الان باید فقط کار کرد البته اینو بگم اصلا ادم بدی نیست خیلی هم دوستش دارم هم همسر خوبیه هم یه پدر خوب و مهربون اما هیچ وقت برای حرفهایی که من وقتی دلم میگیره و به کسی احتیاج دار...
11 بهمن 1391

مامانا چکار کنیم که برای خودمون وقت بذاریم؟

سلام به همه مامانا در دوران تحصیل همیشه بچه درس خوان و زرنگی بودم و همیشه مورد توجه معلمهای مدرسه بودم. در دوران ابتدایی ارزویم این بود که بتوانم برای دوره راهنمایی به مدرسه تیزهوشان بروم  اما برخلاف سعی که کردم موفق نشدم. این ارزو در دل من ماند تا دوباره برای دبیرستان این تلاش را کردم اما باز هم نتوانستم. و باز هم این ارزو در دل من ماند تا زمان شرکت در کنکور اما با تمام سعی و تلاشی که کردم و در عین نا باوری خودم و دیگران باز هم چیزی را که یک عمر در ارزویش بودم را از دست دادم البته دانشگاه قبول شدم اما نه انجایی را که من می خواستم . بگذریم به این ترتیب دوران تقریبا شش هفت ساله دانشگاه را هم پشت سر گذاشتم اما همچنان هم حسرت می ...
11 بهمن 1391
1