دختر وپسر مامان

من خیلی خسته ام

1392/9/12 15:05
نویسنده : مامان تنها
361 بازدید
اشتراک گذاری

    سلام مامانای مهربون خیلی وقت بود که از نی نی وبلاگ دور بودم و سر گرم بچه هام.

حالا دیگه پسرم یک سال و پنج ماهه شده و دخترم هم سرش با درس و مدرسه کلاس اول گرمه.

من واقعا به کمکتون نیاز دارم احساس پوچی می کنم به نظرم هیچ کار به درد بخوری انجام نمی دهم .

باورتون نمیشه حتی بعضی شب ها که مثلا می خوابم دیگه دوست ندارم صبح بیدار شم تا روزی به شدت تکراری را از سر بگیرم.

لطفا به من نگید که تو بزرگترین کار را می کنی که بچه هات رو بزرگ می کنی .

به نظرم این احساس پوچی روی بزرگ کردن بچه هام هم روز به روز داره اثر بیشتری میذاره و واقعیت اینه که توی خونمون خوشحالی واقعی وجود نداره و من به شدت از این موضوع رنج می برم.

من فوق العاده تنهام یعنی به غیر از خودم و بچه هام هیچکس دیگه ای رو ندارم شاید بپرسید پس همسرم چی.

متاسفانه ایشون فقط به فکر کار کردن هستن و تقریبا تمام وقت کار می کنند.

از قسمت پدر بودن فقط وقتی خونه می اد یه بوس نصیب بچه هاش میشه و بس.

بعد از دوران دبیرستان دیگه هیچ دوستی نداشتم . همه چیز از یادم رفته .جدیدا فقط با تمیز کردن خانه از صبح تا شب وقت می گذرانم.

همین دیشب با همسرم در مورد عوض کردن خانه داشتیم حرف می زدیم که به من گفت این دفعه یک خونه دویست متری میگریم گفتم خیلی بزرگه می خواهیم چکار گفت اخه این طوری دیگه تو توی یک روز نمیرسی تمام خونه رو تمیز کنی و حسابی سرت گرم میشه. میبینید کارم به جایی رسیده که منو مسخره میکنه در صورتی که واقعا برای من ارزش قایل بود و قبلا در مورد مهم چیز نظر من براش خیلی مهم بود.

من خیلی بدبختم که کارم به اینجا رسیده با وجود تحصیلات خوبی که داشتم چون همسرم مخالف کار بیرون بود و انصافا هیچ نیاز مالی هم نداشتیم من هم قبول کردم و خانه نشین شدم و الان خیلی معذرت می خواهم ببخشید با توی خونه موندن به یک انسان عقب افتاده از همه جا بی خبر تبدیل شدم در صورتی که قبلا ادمی بودم که به جرات می تونم بگم در مورد هر که پیش میامد من اطلاعات خوبی داشتم.

واقعا چرا جامعه ما برای یک زن خانه دار ارزشی قایل نیست .

حرفام خیلی از این شاخه به اون شاخه شد ولی واقعا دلم گرفته هیچ ارزویی توی زندگیم ندارم فقط خسته ام.

همسرم به هیچ عنوان درکم نمی کنه در مورد مسایل بچه ها و خونه هیچ کمکی به من نمیکنه.

خواهش میکنم خواهش میکنم اگر مطلبم را خوندید و می تونید کمکم کنید برام بنویسید که چکار کنم.

به نظر شما با وجود دو تا بچه این سنی من چکار می تونم بکنم .

ضمنا این را هم بگم که وقتی به همسرم میگم من چکار کنم میگه مثل مامانای دیگه اونا چکار می کنند تو هم همون کارا رو انجام بده واقعا شما چکار می کنید چطور خودتون رو شادحفظ می کنید و چکار می کنید که توی جامعه حضور داشته باشید.

بی صبرانه منتظر نظراتتون هستم و باز هم خواهش می کنم کمکم کنید چون زندگیم فوق العاده بی رنگ و سرد شده و متاسفانه این ناراحتی هام روز به روز بیشتر داره به بچه هام منتقل میشه و همین امر هم باعث احساس گناه بیشتر و اینکه تقصیر منه را در درونم شدت میبخشه.

 

پسندها (1)

نظرات (0)